خودتو دوست داشته باش

فراز و نشیب های زندگی یک زن ، همه چیز اینجا واقعیه 😉 من یک مادر ، یک طراح گرافیک و یک مربی رقص هستم

خودتو دوست داشته باش

فراز و نشیب های زندگی یک زن ، همه چیز اینجا واقعیه 😉 من یک مادر ، یک طراح گرافیک و یک مربی رقص هستم

خودتو دوست داشته باش
آخرین نظرات
  • ۴ شهریور ۰۲، ۱۲:۵۱ - 💕 دختر خوب 💕
    دمت گرم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تکرار اشتباه» ثبت شده است

" صفحه سی و هفتم "

 

شب اولی که توی پانسیون خوابیدم رو هرگز فراموش نمیکنم .

یه آرامش خاصی داشتم ... دیگه قرار نبود از کسی بترسم ، دیگه بهم آسیبی نمیرسید . میتونستم شب رو با خیال راحت بخوابم .

ولی ... دلتنگ پارسای خودم بودم ، کاش میتونستم اون رو هم با خودم بیارم . الان توی چه شرایطی بود ؟ بهش غذا داده بودن ؟ اذیتش میکردن ؟

همه چیز رو به خدا سپردم و با فکر اینکه زود همه چیز رو درست میکنم خوابیدم .

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۳۳
ستاره برزنونی

" صفحه بیست و یکم "

 

از وقتی که با قدرت رفتیم سر خونه زندگی خودمون ، خانواده ام رو ندیده بودم . فقط مامان یکی دوبار به دیدنم اومده بود ... ( تقریبا دو سال )

منی که همیشه دورم شلوغ بود و با دختر دایی هام و دختر خاله هام ، عمه هام و عموهام وقت میگذروندم و شاد بودم ، دیگه تنهای تنها شده بود .

 

البته اکرم بود ، ولی خب اون که به تنهایی کافی نیست ...!!!

دوست داشتم وقتی که زندگیم روی غلطک افتاد و به قول معروف دستم به دهنم رسید ، با خانواده ام رفت و آمد کنم ... فعلا شرایط خیلی خجالت آور بود 😞

 

ولی روزها و ماه ها گذشت و هیچ چیزی تغییر نکرد ، بجز رفتار های قدرت که زشت تر شده بود ... هر چقدر من بیشتر بهش محبت میکردم ، بیشتر بی احترامی میکرد .

 

اون نمیزاشت من دوستش داشته باشم ... نمیخواست دوستش داشته باشم ... درکش نمیکردم ولی همچنان راه های متفاوتی رو امتحان میکردم تا ببینم کدومش باعث میشه که ، مثل یک مرد واقعی بچسبه به زندگیش ...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۲۸
ستاره برزنونی