خودتو دوست داشته باش

فراز و نشیب های زندگی یک زن ، همه چیز اینجا واقعیه 😉 من یک مادر ، یک طراح گرافیک و یک مربی رقص هستم

خودتو دوست داشته باش

فراز و نشیب های زندگی یک زن ، همه چیز اینجا واقعیه 😉 من یک مادر ، یک طراح گرافیک و یک مربی رقص هستم

خودتو دوست داشته باش
آخرین نظرات
  • ۴ شهریور ۰۲، ۱۲:۵۱ - 💕 دختر خوب 💕
    دمت گرم

چطور من شدم ؟ صفحه نهم

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۰۶ ق.ظ

" صفحه نهم "

 

بعد از گندی که زده بودم ، سریع با ترس و لرز رفتم خونه دایی کوچیکم ( دایی محمدم که روستا زندگی میکنن و پسر کوچیک خانواده است . )

نمیدونستم چیکار کنم ، فقط دلهره و نگرانی داشتم ، هر صدایی که از بیرون میشنیدم ، فکر میکردم خودشه و الانه که آبروم بره ...

ولی اون روز هیچ اتفاقی نیفتاد ، شاید هم چون من خونه دایی بودم نمیدونستم ، خونه خاله اینا چه خبره ... 

شب رو با بدبختی خوابیدم و صبح با صدای زهرا بیدار شدم که داشت با مامان حرف میزد . علی هنوز کنارم خوابیده بود ، داداش کوچولوی من خودشو مچاله کرده بود از سرما ، پتو رو کشیدم روش و رفتم توی پذیرایی .

زهرا تا منو دید گفت دیروز چرا نموندی خونمون ؟ من زود برگشتم ... منم گفتم حوصله ام سر رفته بود ( همون لحظه رفتم بیرون خونه و به حیاط و خونه های اطراف خیره شدم .) 

---------------------------------------------------

خونه دایی اینا ، درواقع خونه ی باباحاجیه که طبقه بالا رو داده به دایی و طبقه پایین هم خودشون ، وقتی از امام زاده میان روستا ، اونجا میمونن . اولین خونه ی آجری روستای ما که سه طبقه است . البته یجورایی انگار دوتا واحد دو طبقه است ، معماری خیلی خاصی داره و کاش میتونستم براتون توصیفش کنم .

( شکل خونه و اتاقای خونه مهمه توی داستان من پس ... )

تصور کن از کوچه در رو باز میکنی ، وارد یک حیاط بزرگ میشی که دیوار سمت چپت ، دیوار مغازه ی داییه که یک درش توی کوچه است . سمت راستت دو تا *دیگدان میبینی . ( به اجاقی که با کاه گل و سنگ درست شده میگن دَگدو یا دیگدان )

بعد از دیگدان ها یک درخت انگور زیبا که تا اونطرف حیاط کشیده شده . از این به بعد جالب میشه ...

بعد از درخت انگور سمت چپت دستشویی و کنارش یه استخر کوچیکه ( که البته هیچوقت توش آبی نیود و ما توش بازی میکردیم )...

روبروتون یک در بزرگه که اگر ازش بگذری وارد طبقه پایین شدی و اونجا سه تا اتاق بزرگ و یک پذیرایی میبینی که دیوارش کاهگلیه ...

سمت راستتون یه پله است که بری بالا سه تا اتاق میبینی که بجای طویله ازش استفاده میشه و خداییش خیلی جای ترسناکیه ، بدون پنجره و هیچ نوری ... الان که بهش فکر میکنم لرزم گرفت ... گاهی وقتی شب میای بری دستشویی ، یه صداهایی از اونجا میاد که سنگ کپ میکنه آدم ...

کنار این سه تا اتاق یه راه پله است که اگر بری بالا به طبقه دوم ( خونه ی دایی) میرسی ... یک تراس و بعدش،  شش یا هفتا اتاق تو در تو ، که جون میده واسه بازی قایم موشک ...

دوباره سمت راست پله ها ، یکسری پله ی دیگه هست که میری به طبقه سوم ... طبقه ی سوم روی اون سه تا اتاقی که گفتم طویله است و ترسناکه درست شده ... قبلا دایی بزرگم اینجا زندگی میکرد و فرشته که رفت راهنمایی ، اونها هم برای زندگی رفتن تهران .

 

خیلی خوب ، معماری خونه یادت باشه ...

 

همونطوری روی تراس وایستاده بودم و نمیدونم به چی فکر میکردم که زهرا اومد کنارم وایستاد و گفت ، حدس بزن چی شده ؟

با چشمای گرد نگاهش کردم ... حتما میخواست بگه قدرت فهمیده من کی ام ...

من - چیشده ؟

- دیروز اومدن شیشه انداختن پنجره رو ... 

من - بابای محمد ؟

- آره ( با نیش باز به من نگاه میکرد )

سرم رو به نشونه ی آهان تکون دادم ...

من - حالا تو حدس بزن چیشده ...

( از لحن صحبتم ، لبخندش محو شد و با نگرانی پرسید )

- چیشده ؟ بگو...

من - دیروز گوشیتون زنگ خورد و من جواب دادم ... ( یهو اشکم در اومد )

- ( با نگرانی پرسید ) خب کی بود ؟ برای چی گریه میکنی ؟

من - قدرت بود ... حالا فهمیده من کی ام ... حتما دیروز هم واسه همین اومدن اونجا ...

- اشکال نداره گریه نکن ، مهم نیست که ... اونا از اول عید قرار بود بیان ...

مامان اومد و دیگه حرفی نزدیم ... 

واسه اینکه مامان نفهمه گریه میکنم ، زهرا حواسشو پرت کرد و منم دویدم از پله ها پایین و رفتم توی دستشویی ...

شاید حق با زهرا بود و اصلا مهم نبود که قدرت بفهمه من کی ام ...

 

ولی بعدا فهمیدم که اتفاقا خیلی مهم بوده و همون جواب دادن تلفن زندگی منو دگرگون کرد .

 

 

 

 

نظرات  (۲)

خونه ی قشنگی دارن ، البته بجز او قسمت ترسناکش

بگو پسره چیشد بیشتر کنجکاو اون قسمتم 😅

پاسخ:
😂باشه صبور باش

من که حضرت ایوب نیستم

پاسخ:
😂 بله متوجه ام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی